پروژه بررسی اصول رقابت در بازار جهت فروش و یا جذب منابع
پروژه بررسی اصول رقابت در بازار جهت فروش و یا جذب منابع در70 صفحه ورد قابل ویرایش |
![]() |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 40 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 70 |
پروژه بررسی اصول رقابت در بازار جهت فروش و یا جذب منابع در70 صفحه ورد قابل ویرایش
منابع داخلی و مزیت رقابتی:
منابع و تواناییهایی که میتواند منجر به مزیت رقابتی شود، در هر کار و فعالیتی متفاوت است و حتی میتواند در حول زمان متغیر باشد.
بطور کلی منابع و تواناییهای داخلی سازمان به چهار دسته کلی تقسیم میشوند که عباتند از :
منابع مالی، فیزیکی، انسانی و سازمانی، در اصل توانائیها و منابع جزء عوامل قوت سازمانی شمرده میشوند که میتواند به مزیت رقابتی تبدیل شوند در صورتی که سه شرط زیر تحقق یابد:
1- منابع و تواناییها با ارزش باشند.
اینها اجازه میدهند که شرکت از فرصتهایش بهرهبرداری کند و با تهدیدها را خنثی کند. برای مثال شرکت سونی توانسته است که توانایی طراحی، ساخت وفروش وسایل الکترونیکی خود را توسعه دهد. این توانایی برای سهامداران خارجی مثل فروشندگان با ارزش است.
2- منابع و تواناییها منحصربه فرد باشند.
اگر یک سازمان، تنها سازمانی باشد که از یک توانایی برخوردار است در این صورت آن توانایی منبع مزیت رقابتی برای آن سازمان میباشد، ولی اگر سازمانهای متعددی یک منبع و یا توانایی مشخص را دارا باشند، در این صورت آن سازمانها، مشابهت در رقابت دارند و هیچ کدام مزیتی بر دیگری ندارد.
3- منابع و تواناییها به سختی قابل تقلید باشند.
شرکتهای رقیب با تقلید از یک منبع و یا توانایی موجب زیان شرکت پیشتاز میشوند. اگر در ایجاد سودآوری مزیت شرکت ماندگار باشد سود با ارزشتر خواهد بود. پس میتوان گفت که شرکتی میتواند از مزیت رقابتی بلندمدت استفاده کند که شرکتهای رقیب نتوانند از آن تقلید نمایند.
برای مثال مک دونالد، چندین سال است که رقبایش را بخاطر موقعیت بهتر منابع فیزیکی) و عملکرد با کیفیت بالای سیستم که محصول مناسب را با قیمت پایین تحویل میدهد. ( یک منبع سازمانی )، از صحنه بیرون کرده است.
یک شرکت برای بدست آوردن سود از یک منبع واحد و با ارزش، باید سازماندهی شود. برای مثال، زیراکس یک آزمایشگاه تحقیقاتی به نام پارک ( Park ) را ایجاد کرد که توانست در اواخر دهه 1960 و 1970 یک نوآوری شگفت انگیز در تکنولوژی پدید آورد که شامل کامپیوترهای شخصی، موسی، پرینترهای لیزری و نرم افزارهایی از نوع ویندوز بود. البته این شرکت سودی از این نوآوری نبرد، چرا که سازماندهی مناسب برای انجام اینکار را نداشت. برای مثال، ارتباطات ضعیف باعث شد که بیشتر مدیران شرکت زیراکس از کراهایی که مؤسسه تحقیقاتی پارک انجام میداد با خبر نشوند.
اگر یک منبع و یا توانایی با ارزش، منحصر به فرد و غیرقابل تقلید باشد و همچنین در بیشتر از یک عرصهکاری، کاربرد داشته باشد، شرکت دارای صلاحیت هستهای و یا صلاحیت اختصاصی است. شرکتهای مثل وال ـ مارت ودیسنی از جمله شکرتهایی هستند که از منابع مزیت رقابتشان در چند کار مختلف به بهترین شکل بهرهبرداری میکنند. کمااینکه دیسنی، صلاحیت اختصاصی در خلاقیت، نوآوری و تصویر کردن شخصیتهای کارتونی باارزش و منحصر به فرد در کتابها، فیلمها، گردشگاهها و تلویزیون دارد. بیشتر منابع و تواناییهایی که شرح داده شدهاند، ملموس هستند، آنها میتوانند دیده شوند، لمس گردند و یا اندازهگیری شوند. در بسیاری از شرکتها کلید مزیت رقابتی، ترکیب منابع و توسعه تواناییهایی است که به سختی قابل تقلید هستند برای مثال یک اختراع ثبت شده و انحصاری که محسوس میباشد ممکن است برای مدتی سود یک سازمان را فراهم کند، اما توانایی توسعه و معرفی سریع و دقیق محصولات جدید، نیاز به تلاشهای منابع دیگر است مثل بازاریاب ( تعیین نیاز و مشخص کردن آن )، مهندسین طراح و پیشگام ( خلق کالا و مشخص کردن مواد )، اجرا و بهرهبرداری ( ترتیب دادن مواد خام و تولید محصول ) و خیلی چیزهای دیگر، راه را برای تفلید کردن و اضهار عقیده نمودن رقبا مشکل میسازد. دیگر مثالهای منابع و تواناییهای ملموس، ایجاد رابطه حسنه با افراد ذینفع خارجی، اعتبارات سازمانی مناسب و شخصیت حقوقی خوش نام است. دیسنی سود فراوانی از نام خودش میبرد که این نشان دهنده صلاحیت هستهای آن است. مایکل آیزنرمدیر اجرایی آن میگوید: « ما اساساً یک شرکت اداری هستیم، نام دیسنی در همة جهان شناخته شده است، ما این نام را نگهداری، اصلاح و بهبود میدهیم و خواهان ترقی و ترفیع آن هستیم و با میل و رغبت برای آن تبلیغ میکنیم. وقت ماباید صرف بیم کردن این نام شود که هرگز فرونریزد، ما این نام را بدعت گذاردیم، پرورش دادهایم، آزمایش نمودهایم و باآن تجربه کرده ایم، اما هرگز آن را خراب نکردهایم. خیلیها از داخل و خارج سازمان سعی خواهند کرد که آن را خراب کنند اما ماباید مقاومت کنیم. نام دیسنی و محصولات آن همیشه باید باقی بماند. »
منابع مالی:
منابع مالی نیز میتواند مزیتی برای سازمان تلقی شود، اگر چه این منابع کمتر اتفاق میافتد که منحصربه فرد باشد. با این وجود جریان نقدینگی سالم، بدهی اندک، اعتبار بالا، دسترسی به سرمایههایی که بهره کم به آنها تعلق میگیرد و نیز وجهه اعتباری سازمان نقاط مثبتی است که میتوان به عنوان منابع انعطاف پذیر استراتژیک مورد استفاده قرار گیرد.
شرکتهایی که از نظر مالی در وضعیت مناسب قرار دارند در مواجهه با فرصتها و تهدیدات جدید بهتر میتوانند از خود واکنش نشان دهند و در مقایسه با رقبای خود که دچار محدودیتهای مالی فزاینده هستند، کمتر تحت فشار سهارمداران و افراد ذینفع قرار میگیرند. تحلیل مالی ابزرای است برای ارزیابی منابع مالی واحد تجاری و اینکه آیا این منابع با استراتژی سازمان تناسب دارد یا خیر، این موضوع به تفضیل در تجربه و تحلیل مالی آورده شده است.
تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش:
مایکل پورتر چهار چوبی را بوجود آورد که آنرا زنجیرة ارزش مینامند. با برررسی سیتماتیک این زنجیرة ارزش میتوان فعالیتهای مختلف سازمان که ایجاد کنندة ارزش افزوده میباشند را مورد شناسایی قرار داد. به طور کلی تجزیه و تحلیل زنجیره ارزشی ممکن است برای شناسایی منابع و فرآیندهای کلیدی که نقاط قوت سازمان را نشان میدهند، جاهایی که احتیاج به بهبود دارد و فرصتهایی که امکان مزیت رقابتی را فراهم میکند مورد استفاده قرار گیرد.
زنجیره ارزش فرایندهای سازمانی را به فعالیتهای شخصی که برای مشتری ایجاد ارزش میکند، تفکیک مینماید. اولین تقسیمبندی فعالیت های اولیه یا اصلی می باشدکه به وظایف لجستیک داخلی یا مرزبانی درونی، تولدی ( فرایند عملیات ) لجستیک خارجی یا مرزبانی برونی، بازاریابی و فروش و خدمات بعد از فروش تفکیک میگردد.
v لجستیک درونی: شامل فعالیتهایی است که در ارتباط با تحصیل منابعی است که در ساخت محصول به کار گرفته میشود مانند عواملی همچون، حمل مواد و کنترل موجودی.
v فرآیند عملیات: تبدیل عوامل ورودی به محصول نهایی را از طریق انجام فهالیتهایی مانند، طراحی، مونتاژ قالبسازی و آزمایش انجام میدهد.
v لجستیک خارجی: شامل فعالیتهایی برای پخش فیزیکی و قدرتمند محصول نهایی به مشتری میباشد مانند انبار کردن محصول نهایی، انجام سفارشات و حمل و نقل پردازش سفارشات و زمانبندی تحویل.
v بازاریابی و فروش: شامل فرایندی است که در آن مشتری میتواند محصول را خریداری نماید. سلسله عواملی که میتوان موجبات این فرایند را فراهم آورد عبارتند از: تبلیغات، پخش کاتالوگ، فروش مستقیم، راههای توزیع محصول، پیشبرد فروش و قیمت گذاری.
v خدمات پس از فروش: شامل سرویسهایی است که سبب افزایش یا تثبیت ارزش کالا برای مشتری میگرددد مانند تعمیرات، تأمین کردن قطعات یدکی و یا ایجاد امکانات نصب.
سازمانها متعهد به انجام وظایفی هستند که فعالیت اصلی را حمایت کند این فعالیتهای پیشتیبانی در بالای فعالیتهای اصلی ( اولیه ) در شکل قرار گرفتهاند که به صورت ذیل توضیح داده میشود:
v منابع و امکانات ( خرید وامکانات ): تجهیزات منابع و امکانات به خرید منابع اولیه مرتبط می شود. اما واقعاً به خود ورودیها و یا شیوهای که آنها بکار میروند و عملیاتی که روی آنها انجام می دهند، مرتبط نمیگردد. لازم به توضیح است که تمام مراحل و فرایندهای اولیه محتاج به خرید عوامل ورودی است اگر چه حتی بسیاری از آنها مواد اولیه نیستند. مثال این عوامل می تواند ماشین تایپ، خدمات مؤسسات حسابداری و حسابرسی و کامپیوتری میباشد.
v توسعه تکنولوژی : توسعه تکنولوژی مربوط به یادگیری فرایندهایی است که موجب بهبود راههای عملیاتی سازمان میگردد.
v مدیریت منابع انسانی: مدیریت منابع انسانی شامل فعالیتهای مبتنی برکارکنان است مثل استخدام، انتخاب، آموزش و مزایا، پاداش دادن، تربیت مدیر و تنظیم روابط کرافرما و نیروی کار است.
v مدیریت یا ساختار و زیربناهای سازمانی: مدیریت شامل فعالیتهای عمومی مدیریت، مثل برنامهریزی و حسابداری است، نقطه چینی که بیشتر فعالیتهای حمایتی و یا پشتیبانی را به فعالیت اولیه متصل میسازد، نشان میدهد که آنها قادرند با هر یک از فعالیتهای اولیه مربوط شوند و تمامی زنجیره ارزش را حمایت کنند. مدیریت تنها استثنادات است چرا که به جای یک واحد به کل زنجیره متصل است. حاشیهای که در سمت راست شکل قرار دارد، نشان میدهد که مؤسسه می تواند سود اضافی بالاتری از طریق ارتقای قابلیتها و منابع ممتاز بر اساسی ارزش فعالیتهای زنجیرهای خود بدست بیاورند.
سازمان میتواند از راههای زیر مزیتهای رقابتی خود را توسعه دهد (1) مزیت رقابتی در هر یک از فعالیتهای اولیه و حمایتی. (2) از طریق ترکیب بهینه آنها. (3) از طریق ارتباط مناسب فعالیتهای درونی با محیط خارج. اثر تجمعی فعالیتهای زنجیره ارزشی و ارتباط آنها با محیط داخلی سازمان و محیط خارجی تعیین کننده قوت، ضعف و کارایی سازمان در مقایسه با رقبای آن میباشد.
تحقیق و توسعه
1- آیا شرکت برای تحقیق و توسعه از تشکیلات مناسبی برخوردار است؟ آیا این تجهیزات و وسایل مناسب هستند؟
2- اگر شرکت برای تحقیق و توسعه با شرکتهای دیگری قرارداد میبندد، آیا این قراردادها برمبنای هزینه و منفعات بسته میشوند؟
3-آیا کارکنان دایره تحقیق و توسعه واجد شرایط هستند؟
4-آیا منابع واحد تحقیق و توسعه به شیوهای اثر بخش تخصیص مییابند؟
5-آیا سیستم رایانه و اطلاعات مدیریت مناسب است؟
6-آیا بین واحد تحقیق و توسعه و سایر واحدهای سازمان ارتباطی اثر بخش وجود دارد؟
1- آیا فنآوری محصولات، از نظر رقابتی مناسب است؟
سیستم اطلاعات رایانه
1-آیا در شرکت برای تصمیمگیری همه مدیران از سیستم اطلاعاتی استفاده میکنند؟
2-آیا سیستم اطلاعاتی دارای یک مدیر یا مقام ارشد اطلاعاتی ( در سازمان ) است؟
3-آیا دادههای موجود در سیستم اطلاعات به صورت منظم، به روز میشوند؟
4- آیا مدیران و مسئولان واحدها و دوایر مختلف شرکت در عرضه دادهها به سیستم اطلاعاتی همکاری مینمایند؟
5-آیا برای ورود به سیستم اطلاعات شرکت کلمههای رمز مناسب وجود دارد؟
6- آیا استراتژیستهای شرکت با سیستمهای اطلاعاتی شرکتهای رقیب آشنا هستند؟
7-آیا کسانی که از سیستم اطلاعات شرکت استفاده میکنند صمیمی هستند؟
8-آیا همه کسانی که از سیستم اطلاعات استفاده میکنند میتوانند مزایای رقابتی ناشی از اطلاعات ارائه شده را درک نمایند؟
9-آیا شرکت برای استفاده کنندگان از سیستم اطلاعاتی کارگاههای آموزش رایانه دایر کرده است؟
10-آیا محتوای سیستم اطلاعاتی به صورتی دائم بهبود مییابند؟
تکنیکهای پایه:
منظور از تکنیکهای پایه روشهائی است که در بسیاری از نگرشها و روشهای طراحی شده برای تجزیه و تحلیل استراتژی رقابتی از آنها استفاده شده است. در واقع منطق رقابت و استراتژی بر اساس آنها پیریزی شده است.
منحنی تجزیه:
مدیریت مؤثر به منظور کاهش حتیالامکان هزینهها یا قیمت تمام شده محصول بسیار نقش اساسی در موفقیت در صحنة رقابت شرکتها دارد. این امکان جزء نقاط قوت داخلی یک شرکت یا سازمان محسوب میشود چرا که به آن اجازه میدهد تا محصول را با قیمت کمتر به بازار ارائه دهد. بنابراین قیمت نقش مهمی در موفقیت شرکت ایفا مینماید و صرفاً ناشی از هزینههای مستقیم و تخصیص منابع نبوده بلکه ناشی از بهرهوری در کل سازمان میباشد.
یکی از ابزارهای تحلیلی که در این مورد به ما کمک میکند منحنی تجربه میباشد. این منحنی ارتباط بین هزینه مستقیم تولید و حجم انباشته تولید و حجم انباشته را بیان میکند.
همانطور که مشاهده میشود در محور عمودی هزینه مستقیم هر واحد محصول شخص شده و در محور افقی تعداد تولدی شده از آن محصول بصورت انباشته مشخص میشود منحنی نشان میدهد که در اثر تکرار تولید هرمحصول، هر بار مقدار معینی از هزینه هر واحد آن کاسته میشود.
این رابطه را نیز میتوان از طریق فرمول زیر محاسبه نمود:
هزینه تولید یک واحد در زمانهای صفر و t ( با در نظر گرفتن تورم )
حجم انباشته تولید در زمانهای صفر و t
عدد ثابت هر صنعت
عدد ثابت هر صنعت ( a ) برای هر صنعت متفاوت بوده و لازم است جداگانه و بصورت تجربی محاسبه گردد.
معمولاً در صنایعی که دارای بازارهای با رشد بالا هستند مثل کامپیوتر و نیمههادیها مقدار a بیشتر بوده در نتیجهشیب منحنی بیشتر میشود که مفهوم آن این است که در اثر تکرار تولید قیمت به نسبت بیشتری پایین خواهد آمد.
سؤالی که ممکن است مطرح گردد این است که چگونه یا به چه دلیلی تکرار تولید منجر به کاهش قیمت تمام شده میگردد؟ و در کدام مقطع یا مرحله از تولید این اثر بخشی بیشتر است؟
بدیهی است در هر مرحله از زنجیره تولید ممکن است اصلاحات انجام شده یا مهارتهای بدست آمده کمک کند تا هزینهها پایین بیایند. اما مهمترین عواملی که منجر به کاهش هزینهها میشوند به شرح زیر هستند:
1-کسب مهارت بیشتر در اثر انجام کارتکراری که منجربه افزایش بهرهوری نیروی کار میشود.
2- حجم تولید بالاتر ضرورت تقسیم کار و تخصصی شدن کارها را افزایش داده و بدین طریق بهرهوری کار بیشتر میشود.
3- افزایش حجم تولید منجر به استاندارد کردن برخی مراحل کار و اصلاح روشهای تولید و فرایند تولید میگردد.
4- در اثر افزایش حجم تولید میزان سرمایهگذاران مورد نیاز کاهش مییابد که اصطلاحاً آن را اقتصاد اندازه ( Economcs of scalf ) مینامند. در این ارتباط آشنائی با قانون ( 8%- 6% ) مفید است. طبق این قانون اگر ظرفیت تولید محصولی دو برابر شود، میزان سرمایه گذاری مورد نیاز فقط به مقدار a2 افزوده خواهد شد که مقدار a بین 6/0 تا 8/0 خواهد بود یعنی به جای افزایش صد در صدی چیزی بین 52% تا 84% سرمایه قبلی باید اضافه شود.
منحنی تجربه و تعیین قیمت:
همانطور که ملاحظه شد، هزینهیا قیمت تمام شده هر واحد محصول از طریق مراجعه به منحنی تجربه هر صنعت قابل دستیابی است، اماقیمت محصول که برای فروش آن تعیین میگردد از این منحنی تبعیت نکرده، بلکه رفتار دیگری دارد. در شکل زیر یک مقایسه بین منحنی تجربه که همان منحنی هزینه است با منحنی عملکرد قیمت در بازار نشان میدهد.
طبق این منحنی در ابتدای پیدایش و تولید محصول هزینه نسبتاً بالا بوده و کاهش آن با شیب بسیار کمی ادامه مییابد. علت این امر در هزینههای بالای تحقیق و توسعه و نوآوری محصولات جدید در مرحله A نهفته است. در مرحله بعدی که مرحله رشد است به علت بالا بودن قیمتها و در نتیجه سودآوری آن تازه واردین بیشتری تشویق میشوند تا وارد صنعت جدید شوند که منجربه پیدایش سقوط ناگهانی در قیمت در مرحله C می شود. پس از ان تنها کسانی قادر خواهند بود در صنعت باقی بمانند که بیشترین سهم بازار را از طریق تولید ارزانتر و با بهرهوری بیشتر بدست آوردند. در این مواقع چه بسا تولید کننده اولیه و خالق تکنولوژی جدید خود قادر به ادامه نبوده و از بازار حذف گردد. استراتژی ژاپنیها در رقابت با آمریکائیها و اروپائیها بیشتر از همین نکته نشأت میگیرد. لذا میبینیم که بیشتر توجه تأکید ژاپنیها در روشهای تولید و بهرهوری است تا ابداع و نوآوری به سبک غربیها.
تغییر شیب منحنی تجربه در طول زمان:
در طول زمان عواملی ممکن است منجر به تغییر در شیب منحنی تجربه شوند، بطوریکه به جای داشتن یک خط و یک شیب در طول زمان بلند مدت دارای یک خط شکسته با شیبهای مختلف در مقاطع مختلف زمانی در طول دوره عمر محصول باشیم. در این مواقع میتوان از منحنی میانگین نیز استفاده نمود اما این امز منجربه تحلیل اشتباه در مقاطعی که شیب خط تغییر کرده میشود.
ارزیابی منحنی تجربه و تازه واردین:
در بخش قبل اظهار شد که یک شرکت به علت داشتن حجم انباشته تولید بیشتر در موقعیت بهتری است.حال سؤال اینجاست که آیا این مسئله همیشه صادق است؟ یا با تأثیر عوامبل دیگر میتواند خدشهدار شود؟ پاسخ مثبت است. یعنی اظهار نظر فوق در زمانی صادق است که همه رقبا در یک صنعت بخصوص دارای یک منحنی تجربه مشترک باشند. در صورتیکه به هر دلیلی این منحنی مشترک نباشد مسئله کاملاً تفاوت خواهد نمود. برای مثال اگر یک تازه وارد با بکارگیری تکنولوژی برتری وارد صنعت شده منحنی تجربه آن با اعضائ دیگر آن صنعت تفاوت خواهد کرد.
نمونه عینی این مسئله در رقابت بین ژاپن و آمریکا در صنایع فولادسازی میباشد که ژاپن تازه وارد به علت برتری در تکنولوژی تولدی توانسته آمریکا کهنه کار را از میدان بردرکند.
منحنی تجربه و مراحل مختلف تولید:
در طول زنجیرة تولید از تحقیق و توسعه تا تولید، بازاریابی، توزیع و خرده فروشی، به طور حتم افزایش تجربه بطور یکسان منجر به کاهش هزینهها نمیشود. برای مثال تأثیر افزایش حجم انباشته تولید در قسمت مونتاژ و تولید قطعات به مراتب بیشتر از بازاریابی و خرده فروشی خواهد بود.
لذا در هنگام محاسبه منحنی تجربه باید به هر یک از مراحل زنجیره توجه شده و در محاسبات وارد شده و برای هر یک جداگانه تعیین شود. در نتیجه سهم بازار واقعی بصورت زیر محاسبه خواهد شد:
-+(ارزش افزوده توزیع)×(سهم توزیع) +(ارزش افزوده تولید)×(سهم تولید)= سهم بازارواقعی
برخی از نتیجهگیریهای استراتژیک از منحنی تجربه به شرح ذیل است:
- اثر سهم بازار بر هزینهها: سهم بازار بیشتر معرف تولید بیشتر نسبت به رقبا و تجمع تجربیات بیشتر است که موجب کاهش بیشتر هزینههای تولید نسبت به رقبا میباشد سهم بازار زیاد معرف هزینه تولدی کمتر است.
- رشد: اگر رشد نسبت به رقبا بیشتر هزینههای تولید نسبت به هزینه رقبا با سرعت بیشتر کم میشود.
- ظرفیت قرضگیری: اگر سهم بازار افزایش یابد ظرفیت قرضگیری موسسه افزایش مییابد و به علت کاهش هزینهها و افزایش شود، ریسک استقراض کاهش مییابد.
- کنترل هزینهها: کاهش هزینهها قابل پیشبینی است و این کاهش در استاندارد هزینه و کنترل هزینه و ارزیابی عملکرد قسمت ها از نظر هزینه ها باید مورد توجه قرار گیرد.