مقایسه ی اثربخشی دو رویکرد خانواده درمانی مبتنی بر طرح
واره درمانی و نظام عاطفی بوون بر طرح واره های ناسازگار اولیه در مراجعان
متقاضی طلاق شهر سقز
مقایسه ی اثربخشی دو رویکرد خانواده درمانی مبتنی بر طرح واره درمانی و نظام عاطفی بوون بر طرح واره های ناسازگار اولیه در مراجعان متقاضی طلاق شهر سقز |
دسته بندی | حقوق |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 62 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 61 |
2-بیاعتمادی/بدرفتاری[4]: فرد فکر میکند دیگران به انسان ضربه میزنند، بد رفتارند و انسان را سرافکنده میکنند.
3-محرومیت هیجانی[5]: فرد فکر میکند تمایلات و نیازهای وی به حمایت عاطفی به اندازهی کافی از جانب دیگران ارضا نمیشوند.
4- نقص/بیمهری[6]: احساس این که فرد در مهمترین جنبههای شخصیتیاش، انسانی ناقص، نامطلوب، بد، حقیر و بیارزش است.
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی مقایسهی اثربخشی خانوادهدرمانی مبتنی بر طرحوارهدرمانی و نظام عاطفی بوون بر طرحوارههای ناسازگار اولیه در مراجعان متقاضی طلاق شهر سقز صورت گرفت.
روشکار: طرح این پژوهش از نوع آزمایشی به شیوهی پیشآزمون-پسآزمون با گروه شاهد بوده است. جامعهی تحقیق شامل مراجعان متقاضی طلاق به مراکز مشاورهای شهرستان سقز واقع در استان کردستان در سال 1388 بوده است. از این جامعه، 66 مراجع به شیوهی تصادفی ساده طی چند مرحله انتخاب شدند. به شیوهی جایگزینی تصادفی، افراد در سه گروه 22 نفری قرار گرفتند. با استفاده از پرسشنامهی طرحوارهی ناسازگار یانگ ویرایش سوم (90 سئوالی) میزان متغیر وابستهی طرحوارههای ناسازگار اولیه در مراجعان اندازهگیری شد (پیشآزمون). بعد از مداخلهی فردی بر دو گروه آزمون به تعداد 8 جلسه، سرانجام میزان تغییر متغیر وابسته در سه گروه مجددا اندازهگیری گردید (پسآزمون) و از تحلیل کوواریانس چندمتغیره برای بررسی میزان تاثیر پیشآزمون و روش درمانی استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که بین مراجعان متقاضی طلاق گروههای آزمون و شاهد در متغیر وابستهی طرحوارههای ناسازگار اولیه، تفاوت معنیداری وجود دارد (0001/0P<، 06/80=F).
نتیجه گیری: بهاین ترتیب، فرضیههای مبنی بر اثربخشی خانوادهدرمانی مبتنی بر طرحوارهدرمانی و نظام عاطفی بوون بر طرحوارههای ناسازگار اولیه، تایید شدند. همچنین بر اساس نتایج، دو روش درمانی اثر تقریبا یکسانی داشتند.
کلیدواژگان
عاطفه؛ طرح¬واره¬درمانی؛ طلاق؛ ناسازگار
اصل مقاله
تحقیق حاضر با توجه به روند رو به افزایش طلاق در دههی اخیر در جهان شکل گرفت (1). طبق آمار رسمی در ایران از هر هزار مورد ازدواج، حدود دویست مورد به طلاق منجر
میشود (1) و ایران، چهارمین کشور جهان از نظر میزان نسبت طلاق به ازدواج معرفی شده است (2).
طبق تعریف، طلاق فرآیندی است که با تجربهی بحران عاطفی هر دو زوج شروع میشود و با تلاش برای حل تعارض از طریق ورود به موقعیت جدید با نقشها و سبک زندگی جدید، خاتمه مییابد (3).
در بررسی علت طلاق علاوه بر عوامل اجتماعی، اقتصادی و حقوقی، توجه به علل فردی و روانشناختی از جمله طرحوارهها که منجر به طلاق میشوند از اهمیت ویژهای برخوردار است (3). یانگ[1] با تاکید به طرحوارهها بیان نمود که طرحوارهها ممکن است در یک مرحلهی زمانی نافعال باشند و پس از آن در نتیجهی تغییر در نوع دروندادهایی که از محیط دریافت میکنند، انرژی کسب کرده و به سرعت فعال شوند (4). این امر موجب سوگیریهایی در تفسیر ما از وقایع میشود و این سوگیریها در آسیبشناسی روانی بین فردی (زوجین) به صورت سوءتفاهمها، نگرشهای تحریف شده، فرضهای غلط، اهداف و انتظارات غیرواقعبینانه تجلی پیدا میکنند (4). طبق تعریف یانگ، طرحوارهها ی ناسازگار اولیه، الگوها یا درونمایههای عمیق و فراگیری هستند که در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفتهاند، در مسیر زندگی تداوم دارند، به رابطهی فرد با خود و با دیگران مربوط میشوند و به شدت ناکارآمد هستند (5).
یانگ مجموعهای از طرحوارهها را مشخص کرده است که به آنها طرحوارههای ناسازگار اولیه[2] میگوید(5). وی هیجده طرحواره را بیان میکند که عبارتند از:
1-رهاشدگی[3]: فرد معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگیاش بمیرند یا این که او را رها کنند و به فرد دیگری علاقهمند شوند.
روشکار
این در این پژوهش از روش تحقیق آزمایشی به شیوهی پیش
آزمون-پسآزمون با گروه آزمون و شاهد استفاده شده است. جامعهی آماری این تحقیق شامل مراجعین متقاضی طلاق (زن و شوهر) اعم از مراجعان خودارجاعی و یا ارجاعی از طرف دادگاه خانوادهی شهرستان سقز به مراکز مشاورهای بهزیستی، کمیتهی امداد و بنیاد شهید شهرستان سقز واقع در استان کردستان در سال 1388 بودند.
شرایط ورود در این پژوهش عبارت بودند از: زن یا شوهری که دارای تحصیلات حداقل پنجم ابتدایی باشند، زن یا شوهری که در دادگاه پروندهی طلاق داشته باشند و از طرف دادگاه به مراکز مشاورهای ارجاع داده شده یا خودشان مراجعه کرده باشند و زن و شوهری که مایل به همکاری جهت دریافت مداخلهی مشاورهای باشند.
شرایط و معیار خروج عبارت بودند از زن یا شوهر دارای همسر معتاد و الکلی، زن یا شوهر مبتلا به بیماری صعبالعلاج جسمی، زن یا شوهری که به دلایل قتل همسر یا بزهکاری و جرم، اقدام به متارکه کرده بودند، مواردی که درمانگر در حین مداخله متوجه میشد که زن یا شوهر دارای اختلالات حاد روانشناختی (مثل اختلالات شخصیتی، افسردگی، اختلالات محور یک)هستند، زن یا شوهر مصرفکنندهی داروهای روانپزشکی و روانگردان، زنان با مشکل نازایی، زن یا شوهر دارای تحصیلات کمتر از پنجم ابتدایی و زن یا شوهری که در طول درمان مشخص شود که شرایط منطبق با اهداف پژوهش ندارند. این شرایط و خصایص، اثربخشی متغیر مستقل به خصوص طرحواره درمانی را بر آزمودنی، کمرنگ کرده و نتایج پژوهش را مخدوش میکنند. نمونهگیری به صورت تصادفی چند مرحلهای انجام شد. در مرحلهی اول از میان 241 مراجع (مرد یا زن) که در پاییز سال 1388 به مراکز مشاورهای بهزیستی (90 زوج)، کمیتهی امداد (48 نفر) و بنیاد شهید (13 نفر) شهر سقز، مراجعه کرده یا از طرف دادگاه ارجاع داده شده بودند، شرایط ورود از طریق پروندههای مشاورهای و رایزنی با مشاوران و روانسنجهای مراکز مذکور که قبلا جهت پذیرش مراجعان با آنها مصاحبهی مشاورهای انجام داده بودند و آنها را با آزمون آزمون شخصیتی چند وجهی مینهسوتا[43] (MMPI) سنجش و ارزیابی روانی کرده بودند، بررسی شد. یعنی از جامعهی مذکور، افرادی که شرایط ورود به جامعهی تحقیق را داشتند، انتخاب شدند (در این مرحله تعداد 34 نفر شرایط ورود نداشتند و از جامعهی تحقیق حذف شدند). سپس محقق در مرحلهی دوم از طریق شیوهی نفرگیری (34) با کل نمونهی باقی ماندهی قبلی (207 نفر) تماس تلفنی جهت تمایل به شرکت در جلسات مشاورهای برقرار نمود. از بین این افراد تعداد 135 نفر از مراجعان متقاضی طلاق مراکز مذکور، حاضر به همکاری جهت شرکت در جلسات خانوادهدرمانی شدند.